وهابیت

نوشته شده توسط: ممجفات منسوخ در ۰۷ اسفند ۱۳۹۳ ساعت ۱۲:۳۵
دسته بندی:  مذهبی» دین

 

 داستان زندگی عجیب سلمان حدادی ..

سؤال 1

آیا اهل تسنن، ابوبکر و عمر را عاقل‌تر از پیامبر(ص) می‌دانند؟!

آنچه ذهن هر مسلمانی را به خود مشغول می‌سازد این است که اهل تسنن معتقدند پیامبر(ص) از دنیا رفت و برای رهبری جامعة اسلامی بعد از خود جانشین تعیین نکرد. در حالی که با دقت در تاریخ روشن است که ابوبکر و عمر بعد از خود اُمّت را رها نکرده و برای اُمت اسلامی رهبر معیّن نمودند.

اما سؤال اینجاست، پیامبری که از تمام جهات از سایر مسلمین برتر است، آیا به اندازه ابوبکر و عمر تدبیر نداشت؟!

آیا حسّاسیت رهبری جامعة اسلامی و لزوم تدبیر برای آینده جهان اسلام را نفهمید؟!

به بیانی دیگر: اگر تعیین رهبر و خلیفه برای جامعة اسلامی، کار پسندیده‌ای است چرا اهل تسنن معتقدند پیامبر اکرم(ص) برای بعد از خود جانشین معیّن نکرد. و اگر کار ناپسندی است، چرا ابوبکر و عمر برای پس از خود به فکر جانشین بودند؟

مگر شما خود را اهل سنت پیامبر نمی‌دانید؟ مگر معتقد نیستید که سنت رسول اکرم(ص) بر این بود که بعد از خودش برای اُمت اسلامی رهبر و خلیفه معیّن نکند و این کار را به عهده مردم گذاشت؟ پس چرا ابوبکر و عمر بر خلاف سنت پیامبر برای بعد از خود جانشین و خلیفه معیّن کردند؟

 

 

سؤال 1

آیا اهل تسنن، ابوبکر و عمر را عاقل‌تر از پیامبر(ص) می‌دانند؟!

آنچه ذهن هر مسلمانی را به خود مشغول می‌سازد این است که اهل تسنن معتقدند پیامبر(ص) از دنیا رفت و برای رهبری جامعة اسلامی بعد از خود جانشین تعیین نکرد. در حالی که با دقت در تاریخ روشن است که ابوبکر و عمر بعد از خود اُمّت را رها نکرده و برای اُمت اسلامی رهبر معیّن نمودند.

اما سؤال اینجاست، پیامبری که از تمام جهات از سایر مسلمین برتر است، آیا به اندازه ابوبکر و عمر تدبیر نداشت؟!

آیا حسّاسیت رهبری جامعة اسلامی و لزوم تدبیر برای آینده جهان اسلام را نفهمید؟!

به بیانی دیگر: اگر تعیین رهبر و خلیفه برای جامعة اسلامی، کار پسندیده‌ای است چرا اهل تسنن معتقدند پیامبر اکرم(ص) برای بعد از خود جانشین معیّن نکرد. و اگر کار ناپسندی است، چرا ابوبکر و عمر برای پس از خود به فکر جانشین بودند؟

مگر شما خود را اهل سنت پیامبر نمی‌دانید؟ مگر معتقد نیستید که سنت رسول اکرم(ص) بر این بود که بعد از خودش برای اُمت اسلامی رهبر و خلیفه معیّن نکند و این کار را به عهده مردم گذاشت؟ پس چرا ابوبکر و عمر بر خلاف سنت پیامبر برای بعد از خود جانشین و خلیفه معیّن کردند؟

 

 

 

 

سؤال 2

نظر قرآن در تعیین خلیفه چیست؟

اهل تسنن که معتقدند رسول اکرم(ص) کسی را به عنوان خلیفة بعد از خود معرفی و نصب نکرد و این امر مهم را بر عهده مردم گذاشت، آیا تا به حال قرآن خوانده‌اند؟ آنجا که خداوند به حضرت ابراهیم می‌فرماید؟

(إنّی جاعلک للناس إماماً)؛[1]

ما تو را به عنوان امام و پیشوا معیّن می‌کنیم.

در اینجا خداوند مسأله خلافت و امامت را از شؤون خودش قرار داد و حضرت ابراهیم هم به این نصب خداوند اعتراض نکرد و نفرمود تعیین رهبر و امام از وظایف مردم است. تنها سؤالش از این بود که آیا ذرّیة او هم این منصب را خواهند داشت یا نه.

در جای دیگر می‌فرماید:

(یا داود انا جعلناک خلیفة فی الارض)؛[2]

ای داود ما تو را در زمین خلیفه قرار دادیم.

در جای دیگر به نقل از حضرت موسی(ع) می‌فرماید:

(و اجعل لی وزیراً من اهلی)؛[3]

خدایا قرار بده برای من وزیری از اهلم.

در آیة دیگر می‌فرماید:

(إنی جاعل فی الأرض خلیفة)؛[4]

من در زمین خلیفه قرار دادم.

در آیة دیگر خداوند از داود خبر می‌دهد آنگاه که قومش بر نصب طالوت به عنوان حاکم اعتراض داشتند خداوند به نقل از داود(ع) می‌فرماید:

(و قال لهم نبیهم ان الله قد بعث لکم طالوت ملکاً قالوا أنی یکون له الملک علینا و نحن احقّ بالملک منه و لم یوت سعة من المال انّ الله اصطفاه علیکم و زاده بسطه فی العلم و الجسم و الله یؤتی ملکه من یشاء و الله واسع علیم)؛

پیامبرشان به آنها گفت: خداوند «طالوت» را برای زمامداری شما مبعوث کرده است. گفتند: چگونه او بر ما حکومت کند با اینکه ما از او شایسته‌تر هستیم و او ثروت زیادی ندارد. (داود) گفت: خدا او را برای شما برگزیده است و او را در علم و (قدرت) جسم وسعت بخشیده است. خداوند مُلکش را به هرکس بخواهد می‌بخشد و احسان خداوند وسیع است و او داناست.

این آیه نیز صراحت دارد در اینکه تعیین حاکم و خلیفه و امیر به دست مردم نیست؛ بلکه باید از طرف خداوند منصوب شود.

با دقت در این آیات و آیات مشابه و با توجه به کلمه «جَعل» که به معنای نصب و تعیین است و در این آیات به خدا نسبت داده شده، روشن می‌شود که قرآن معتقد است که جانشین پیامبر را باید خدا معیّن کند نه مردم.

آیا این اعتقاد که خلیفة پیامبر باید به دست مردم انتخاب شود مخالف صریح آیات قرآن نیست؟

 

سؤال 3

آیا در بیعت، اختیار شرط نیست؟

بر فرض که این آیات را نبینیم و دست از سایر مدارک هم بردارمی و معتقد باشیم که خلیفة رسول اکرم(ص) را باید مردم انتخاب کنند، حال اگر مردم را با ترس و تهدید مجبور به بیعت کنیم آیا این بیعت صحیح است؟

بخاری به نقل از عایشه، زمانی که جریان سقیفه را نقل می‌کند می‌نویسد:

لقد خوّف عمر الناس.[5]

عمر (برای بیعت گرفتن برای ابوبکر) مردم را تهدید کرد و ترساند.

کمترین چیزی که از این عبارت فهمیده می‌شود این است که مردم در انتخاب ابوبکر آزاد نبودند و با ترس و تهدید اقدام به بیعت نمودند.

حال انصاف دهید! اگر کسی را مجبور به کاری بنمایند، آیا می‌توان گفت که آن شخص در انجام آن کار آزاد بوده و نظر واقعی‌اش را ابراز داشته است؟!

آیا این‌گونه قدرت را به دست گرفتن می‌تواند نتیجه انتخاب آزادانه مردم باشد؟

 

سؤال 4

نظر امیرالمؤمنین(ع) چقدر معتبر است؟

بر فرض محال که بر خلافت ابوبکر اجماعی هم صورت گرفته باشد، آیا می‌دانید ابن حزم این عالم بزرگ سنی در کتابش می‌نویسد:

و لعنة الله علی کل اجماع یخرج عنه علیّ بن ابی طالب و من بحضرته من الصحابة.[6]

لعنت خدا بر هر اجماعی که علی بن ابی طالب(ع) و اطرافیان او از صحابه در آن اجماع نباشند.

مگر نمی‌دانید امیرالمؤمنین(ع) از مخالفان سرسختِ جریان سقیفه بود و با ابوبکر بیعت نکرد؟

 

 

سؤال 5

گرفتن بیعت برای ابوبکر به چه قیمت؟

نه تنها حضرت علی(ع) را حتی در مشورت در امر خلافت دخالت ندادند، بلکه بنابر آنچه ابن ابی شیبه (استاد امام بخاری) در کتاب المصنف به آن اعتراف کرده، با خاندان وحی و مخالفین دستگاه حاکم، با تندی و خشونت برخورد کردند.

ابن ابی شیبه می‌نویسد:

حدثنا زید بن أسلم عن أبیه أسلم انّه حین بویع لأبی بکر بعد رسول الله کان علیّ و الزبیر یدخلان علی فاطمة بنت رسول الله فیشاورونها و یرتجعون فی أمرهم فلمّا بلغ ذلک عمر بن الخطّاب خرج حتّی علی فاطمة فقال: یا بنت رسول الله و الله ما من أحد أحبّ إلینا من أبیک و ما من أحد أحبّ إلینا بعد أبیک منک، و أیم الله ما ذلک بمانعی إن اجتمع هؤلاء النفر عندک ان أمرتهم أن یحرق علیهم البیت.[7]

اسلم می‌گوید: وقتی که بعد از پیامبر با ابوبکر بیعت شد علی(ع) و زبیر به عنوان اعتراض و مخالفت با دستگاه خلافت در خانه حضرت فاطمه(س) جمع شدند. وقتی که خبر به عمر رسید بر فاطمه(س) وارد شد و گفت: ای دختر رسول خدا همواره تو و پدرت نزد من محبوب‌ترین افراد هستند اما به خدا قسم هیچ چیز مانع من نخواهد شد اگر این افرادی که نزد تو جمع شده‌اند خارج نشوند دستور می‌دهم خانه را آتش بزنند.

زمانی که با اهل بیت پیامبر(ص) چنین برخورد شود آیا سایرین جرأت مخالفت پیدا می‌کنند؟

 

 

سؤال 6

آیا شایسته است خانه فاطمه(س) را آتش بزنند؟

جا دارد تمام مسلمین بر این مصیبت اشک بریزند آنجا که ابن عبدربه در کتاب عقد الفرید می‌نویسد:

الذین تخلّفوا عن بیعة أبی بکر علیّ و العباس، و الزبیر، و سعد بن عبادة. فأمّا علیّ و العبّاس و الزبیر فَقَعدوا فی بیت فاطمة حتی بعث إلیهم أبوبکر عمر بن الخطّاب لیَخرجوا من بیت فاطمة، و قال له: إن أبوا فقاتلهم. فأقبل بقبسٍ من نار علی أن یضرم علیهم الدار، فلقیته فاطمة فقالت: یا ابن خطّاب! أ جئت لتحرق دارنا؟ قال؟ نعم، أو تدخلوا فیما دخلت الاُمّة.[8]

کسانی که از بیعت با ابوبکر سر باز زدند علی(ع) و عباس و زبیر و سعد بن عباده بوده‌اند. اما علی(ع) و عباس و زبیر به عنوان اعتراض به دستگاه خلافت در منزل حضرت فاطمه(س) جمع شده بودند. ابوبکر عمر را به سوی آنان فرستاد تا آنها را برای بیعت به زور از خانه خارج کند و به عمر سفارش کرد اگر از بیعت سرپیچی کردند آنها را به قتل برسان. عمر با شعله‌ای از آتش به درِ خانه حضرت فاطمه(س) رفت تا خانه را آتش بزند. حضرت فاطمه(س) فرمود: پسر خطاب! آمدی خانه ما را آتش بزنی؟ عمر گفت: اگر با ابوبکر بیعت نکنی آری.

 

 

سؤال 7

دین پیامبر(ص)، با سوزانیدن خانه فاطمه(س) تقویت می‌شود؟

آیا می‌شود برای تقویت دین پیامبر اکرم(ص)، خانه دخترش فاطمه(س) را آتش زد؟ همان خانه‌ای که سیوطی در تفسیر در المنثور از انس بن مالک نقل می‌کند:

قرأ رسول الله هذه الایة (فی بیوت أذن الله أن ترفع و یذکر فیها اسمه) فقام رجل فقال: أیّ بیروت هذه یا رسول الله؟ قال: بیوت الأنبیاء. فقام إلیه أبوبکر فقال: یا رسول الله هذا البیت منها؟ البیت علیّ و فاطمة، قال: نعم من أفاضلها.[9]

پیامبر اکرم این آیه را تلاوت فرمود: «این چراغ پر فروغ در خانه‌هایی قرار دارد که خداوند اذن فرموده دیوارهای آن را بالا ببرند، خانه‌هایی که نام خدا در آن برده شود و صبح و شام در آن تسبیح گویندم.

مردی پرسید: ای پیامبر منظور کدام خانه است؟

پیامبر اکرم فرمود: خانه پیامبران.

ابوبکر پرسید: یا رسول الله خانه علی و فاطمه هم از آنان است؟

پیامبر فرمودند: آری بلکه افضل از آنان است.

بلاذری از ابن عون نقل می‌کند:

إنّ أبابکر أرسل إلی علیّ یرید البیعة فلم یبایع فجاء عمر و معه قبس فتلقته فاطمة علی الباب فقالت فاطمة: یابن خطّاب أتراک محرقاً علیّ بابی؟

قال: نعم، ذلک أقوی فیما جاء به أبوک.[10]

ابوبکر کسی را نزد علی(ع) فرستاد تا از او برای ابوبکر بیعت بگیرد، اما حضرت علی(ع) بیعت نکرد. عمر با مقداری آتش به درب خانه فاطمه(س) آمد حضرت فاطمه(س) فرمود: عمر! قصد داری خانه من را آتش بزنی؟

عمر گفت: آری. این برای تقویت آنچه پدرت آورده (یعنی اسلام) بهتر است.

 

 

.................................................................................................................................................................................


هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...

نوشتن دیدگاه